turk donyasi زبان،تاریخ و فرهنگ مردم ترک درباره وبلاگ سلام به وبلاگ من خوش آمدید از اینکه به وبلاگ اینجانب سر میزنید خوشحالم. در ارائه و جمع آوری مطالب این وبلاگ سعی شده است مطالب مفید راجع به زبان ، فرهنگ و تاریخ مردم ترک از اکثر سایتها و وبلاگهای ایرانی و سایر کشورها به خصوص کشورهای ترک زبان دنیا استفاده شده است و در واقع گلچینی از مطالب سایت های مختلف است که در قالب یک وبلاگ جمع شده است. و سعی شده است با ارائه مطالب آموزش و همچنین لینک های مفید به یادگیران زبان ترکی کمکی کوچک کرده باشیم .خواهشمند است ما را از نظرات سازنده تان بی نصیب نفرمایید. ترکون دیلی تک سوگیلی ایستکلی دیل اولماز آیری دیله قاتسون بو اصیل دیل اصیل اولماز آخرین مطالب
نويسندگان جمعه 20 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 11:7 :: نويسنده : داوود بدرزاده
تحريف تاريخ (2) بخشي از كتاب تركان و بررسي تاريخ، زبان و هويت آنها در ايران نويسنده : حسن راشدي كشور ايران كشور كثيرالمله است. از ۷۰۰۰ سال پيش تاكنون ملل و اقوام مختلف با زبانها و فرهنگهاي متنوع در اين كشور پهناور به زندگي در كنار هم ادامه داده و از راه پر پيچ و خم تاريخ ايران گذر كردهاند. از زمان پيدايش اوّلين تمدن بشري توسط سومرهاي التصاقي زبان و بومي- ايران, تا رسيدن اولين كوچ از اقوام آريايي تحليلي زبان از استپهاي جنوب سيبري به اين منطقه در سال ۹۰۰ قبل از ميلاد, و در ادامه كوچ اقوام سكا, ايشغوز, اشكاني, خزر, هون, پچنك, قبچاق, اوغوز و ديگر اقوام ترك در سالهاي قبل و بعد از ميلاد مسيح به اين سرزمين و تشكيل كشور كثيرالملهاي كه آنرا ايران ميناميم, اين سرزمين همواره پهنه زندگي و رشد و توسعه زبانها و فرهنگهاي متفاوت بوده است! علاوه بركتيبههايي كه به زبانهاي سومري, ايلامي, اورارتويي و ماننايي نوشته شده است, نوشته شدن كتيبة بيستون كرمانشاه به سه زبان بابلي, توراني (ايلامي) و فرس, در دورة هخامنشيان, و آثار بيشمار باقي مانده از سه زبان عربي, تركي و فارسي دري پس از شروع حاكميت اسلام در ايران تا پايان دورة قاجاريه, نشان از موجوديت و زندگي زبانهاي ملل و اقوام ايراني در كنار هم در طول تاريخ هفت هزار ساله در ايران دارد. به ديگر معني بايد گفت تا پايان دورة قاجاريه, كشور ايران هرگز يك زباني و يك فرهنگي را چه در سطح دولتي و به صورت رسمي, و چه در سطح ملّت و به صورت ملّي تجربه نكرده بود؛ تنها پس از حاكميت رضاخان و محكم شدن پايههاي حكومت مستبدانه و نژادپرستانه وي است كه تدريس و تحصيل تنها يك زبان در ايران, و ممنوع و قدغن شدن تدريس و تحصيل ديگر زبانها در دستوركار قرار ميگيرد![1] از دوران حاكميت رضاخان است كه سياستهاي شوونيستي آنچنان شتابي به خود ميگيرد كه روشنفكراني چون محمود افشار كه به مدت طولاني در كشوري چون سوئيس تحصيل كرده و زندگي مسالمتآميز ملتهاي اين كشور كوچك را با سه زبان رسمي و يك زبان منطقهاي به چشم خود ديده و تجربه كرده بود تبديل به ناسيوناليست افراطي شده تئوريهاي قلع و قمع زبانها و فرهنگهاي غيرفارسي ايران را صادر ميكند و از نزديكان و مقرّبين رضاخان ميگردد! محمودافشار با نزديكي به رضاخان و تبديل شدن به تئوريسين افكار مستبدانه و نژادپرستانه وي, با تشكيل «بنياد افشار» و با همفكري افرادي چون محمدعلي فروغي, سيدضياء و ديگر باستانگرايان به تبليغ تئوريهاي شوونيستي ميپردازد! محمود افشار با گذاشتن ۳۲ رقبه از ثروت خود در اختيار «بنياد افشار» كه سر به ميلياردها تومان ميزند اقدام به تحريف تاريخ تركان و تلاش جهت از بين بردن زبانهاي غيرفارسي بخصوص تركي در ايران ميكند! وي در قسمتي از وقفنامه خود توصيه به ايجاد «كودكستان شبانهروزي نمونه» ميكند كه مجهز به تمام وسائل آموزشي كودكان باشد و كودكاني كه از آذربايجان به تهران فرستاده ميشوند در آن آموزش ببينند ! ! [2] ادامه مطلب ... جمعه 20 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 8:35 :: نويسنده : داوود بدرزاده
ام: علی آقا نام خانوادگی: اسکندر اوف تخلص: واحد تاریخ و محل تولد: 1895 میلادی، روستای ماساچیر در حومه باکو تاریخ و محل وفات: 1965 میلادی، شهر باکو علی آقا در یک خانواده روستائی زاده شد. بعد از چند سال تحصیل، مدرسه را ترک کرده و در شهر باکو برای امرار معاش به بقالی و سپس نجاری و خراطی مشغول شد. به دلیل استعداد و شوقی که به ادبیات داشت، روزنامه ها و نشریات مختلفی را که در باکو چاپ و منتشر می شدند مطالعه می کرد. اشعاری را که سروده بود برای دوستانش می خواند و بر اثر تشویق همین دوستان، مدتی را در نزد شاعر بزرگ باکو، عبدالخالق یوسف به فراگیری فنون شعر پرداخت. در جلسات ادبی که در منزل استادش برگزار می شد شرکت می کرد و از محضر ادبا و شعرائی چون آقاداداش منیری و صمد منصوری و عبدالخالق بهره می جست. اشعار خود را نیز در همین مجالس عرضه می کرد. تخلس واحد را نیز در همین مجلس ادبی به او دادند. واحد در شعر و شاعری، در حدی بود که به وی{یادگار فضولی} می گفتند. اشعار او ورد زبان ها بود. بو فخر دیر منه واحد، کی خلق شاعری یَم بؤیوُک فضولی لرین خاک پای نیْن بیری یَم اوجالتدی عؤمروُموُ نَشو و نماسی اؤلکه میزین نَه قَدَر وار بو جهان، هرگز اؤلمَرَم دئییرَم «ترجمه» این برای من افتخاری است ای واحد که شاعر خلق هستم، یکی از خاک پاهای فضولی هستم، ترقی و پیشرفت کشورمان، عمر مرا طولانی کرد، می گویم هر قدر این جهان است، نمی میرم. و به راستی که واحد در بین اقوام ترک زبان جهان همیشه زنده است، چرا که اشعارش را مردم ازبر هستند و هنرمندان دنیای موسیقی بر شعر های واحد آهنگ می سازند و خوانندگان ترک زبان اشعارش را می خوانند. علی آقا واحد برای اولین بار یکی از اشعار خود را در روزنامه ی اقبال باکو به چاپ رساند و بعد از آن همه ناشرین مجلات و روزنامه ها طالب چاپ اشعار وی شدند. واحد در جوانی عاشق دختری به نام زلفیه شد. ولی زلفیه علی جوان را با همه ی احساسات پرخروش و عواطفی که مختص انسان هائی با روحیات شاعرانه است تنها گذاشت. علی بعد از شکست در عشق زندگی را طور دیگر می دید. و برای بیان دنیای تجرد خود به سرودن شعر روی می آورد. دیندیر مَدی ای دل سَنی جانان، عجب اولدی ائتدین نَه قَدَر ناله و افغان، عجب اولدی یوُز دفع دئدیم وصل تمناسینه دوُشمَه یاندیْردی سنی محنت هجران، عجب اولدی «ترجمه» ای دل، جانان با تو حرف نزد عجیب شد، هر قدر ناله و افغان کردی عجیب شد، صدبار گفتم که تمنای وصل نباش، تو را رنج دوری سوزاند عجیب شد(عَجَب اولدی به معنی خوب شد هم بکار می رود). واحد به شهریار، شاعر بزرگ جنوب آذربایجان ارادتی خاص داشت و همیشه آرزوی دیدار وی را داشت ولی افسوس که سیاست های آن زمان مانع از تحقق آرزوی علی آقا واحد شد. واحد شخصی وطن دوست است. اوُرَگیمده او قَدَر سئوگی واریْمدیْر وطنه نئجه کی بولبول شیدا اولور عاشق، وطنه «در دلم آنقدر مهر به وطن وجود دارد، همانطور که بلبل شیدا عاشق وطنش می شود» دوران زندگی شاعر شاعر با تحولات و رخدادها و دگرگونی های مختلف سیاسی و اجتماعی سپری شده است. قسمت های شمالی ارس و نواحی قفقاز که در اثر بی لیاقتی های شاهان قاجار از دامن ایران جدا و به روسیه ی تزاری الحاق شده، در ایام جوانی شاعر، دستخوش تحولات اجتماعی و سیاسی غیر قابل پیش بینی می شود. انقلاب بلشویکی لنین به دیار واحد می رسد و حکومت دیکتاتوری کمونیسم با نام اتحاد جماهیر شوروی همه سرزمین های روسیه و قفقاز را تحت تسلط خود در می آورد. با آغاز جنگ جهانی دوم و خود نمائی های استالین سبب حمله ی ارتش آلمان به شوروی و اشغال اراضی آن می شود. در چنین شرایطی جوانان جمهوری خود مختار آذربایجان... نیز به جبهه های جنگ با آلمان نازی اعزام می شوند. واحد هر روز خبر کشته شدن هم ولایتی های خود را می شنود و در تقبیح هیتلر چنین می گوید: بیلدی عالم هیتلرین خائنلیگین، ادنا لیغیْن یاغدیْریْر میلیونلا دونیا خلقی نفرت دوُشمنه حاضیْریْق واحد، صداقتله وطن اوغروندا بیز هر زمان گؤستَرمَگه قطعی جسارت دوشمنه «ترجمه» دنیا خیانت و پستی هیتلر را فهمید، میلیون ها خلق عالم نفرت خود را بر سر دشمن می ریزد، ای واحد، با صداقت در راه وطن ما حاضریم، هرزمانی جسارت خود را به دشمن نشان دهیم. بعد از پایان جنگ استالین استبداد را به حدی رساند که هیچ کس جز به خواست حکومت مرکزی قادر به تفکر و بیان نبود و صاحبان فکر و قلم حق ابراز نظر در امور اجتماعی مخالف میل حکومت استالین را نداشتند. در چنین اوضاع سیاسی علی آقا واحد در روزنامه ها و مجلات ترکی زبان فعالیت می کرد و چاپ اشعارش تضمینی برای فروش نشریه بود. و از آنجائیکه تعریف و تمجید از سیاست های حکومتی در رسانه ها، باعث ایجاد یک تفکر همگون با حاکمیت در جامعه می شود، علیهذا حکومت کمونیستی نیز سیاستی را در مدیریت رسانه ای پیش گرفته بود که تعریف و تمجید از استالین و خط فکری و سیاست های وی، به ابزاری برای ترقی و ارتقاء مقام و مال اندوزی برای دنیا طلبان شده بود و اکثر نویسندگان و ادبا قلم خود را در خدمت مجیز گویی به استالین و مداحی از حاکمیت کمونیستی به کار گرفته بودند. در چنین حالی واحد هرگز نخواست شعر خود را به دروغ و تملق آلوده کند و بر اثر همین رفتار کار خود را در مطبوعات از دست داد و علیرغم مراجعات مکرر ماموران حکومتی حاضر به همکاری و تعریف از حکومت کمونیستی و استالین در نشریات نشد. یکی از کسانی که به دستور استالین در جمع هیئات حاکمه ی باکو منصوب شده بود فردی به نام میر جعفر باقر اوف بود که به مرد خون آشام و جلاد معروف بود. وی چنان کرده بود که واحد تحت فشار مالی قرار گرفته و زندگی را به سختی می گذراند. دولتیم سیم و زریم اولماسا «واحد» خوش دور گنج طبعیم دولودور گوهر اشعاریله «ترجمه» اگر ثروت و سیم و زرم نباشد، واحد خوش است، گنجینه ی طبع من از گوهر اشعار پُر است. علی آقا واحد در هفتاد سالگی به سال 1965 میلادی چشم از جهان فرو بست. او تا آنجا مورد غضب عمال حکومت کمونیستی شوروی قرار داشت که وقتی در اتاق مخروبه اش جان سپرد دوستداران و علاقمندانش از ترس مامورین حکومتی جنازه اش را مخفیانه به قبرستان انتقال دادند. چون خوف این را داشتند که به دلیل کینه ورزی اجازه ی دفن جنازه ی واحد را در باکو ندهند. جسم او رفت ولی روحش از این شاد بود که اشعارش در این جهان خواهند زیست تا ذوق های ادبی را سیراب کنند. پرفسور بیگدلی در مرگ شاعر می نویسد: خبر مرگ استاد غزل «واحد» را شنیدم و به خانه اش رفتم. جنازه اش در داخل یک تابوت چوبی قرار داشت که با یک جاجیم کهنه پوشانده شده بود. محل زندگی واحد یک اتاق تنگ و تاریک و محقر بود. بعد از دیدن جنازه اش و با تأثر و تأسف فراوان این شعر را برایش سرودم: واحدی داخما دا یاتمیْـش گؤردوُم گنجی ویرانه دَه باتمیْـش گؤردوُم آیـیْن اؤرتموُشدوُ بولود چهرَه سینی گوُنَشی مغربَه چاتمیْـش گؤردوُم بو وفاسیْـز فَـلَـکین هرزَه ا َلین یوسفی درهَمَه ساتمیـْش گؤردوُم یئنَه باخدیْم، کیمی گؤردوُم هامیْ سیـْن بیر دَرین ماتَـمَـه باتمیـْش گؤردوُم گؤی گؤلوُ، خان آرازی، میل دوُزوُنـوُ بـوُسـبـوُتـوُن شَـنلیگین آتمیـْش گؤردوُم بیگدلی واحدیـمـیـز اؤلمـَز دی شاعری، شعری یـاتـمـامـیـْش گؤردوُم «ترجمه» واحد را در داخل دخمه در حال خواب دیدم، گنج را در ویرانه فرو رفته دیدم، چهره ی ماه را ابر پوشانده بود، آفتاب را به مغرب رسیده دیدم، دست هرزه ی این فلک بی وفا، یوسف را به دِرهَم فروخته دیدم، دوباره نگاه کردم هر کس را که دیدم، همه را، دریک ماتم عمیق فرو رفته دیدم، اهالی گؤی گؤل، خان آراز و میل دوزو(هر سه نام سه محله ی قدیمی شهر باکو هستنند)، همگی شادی خود را دور انداخته دیدم، بیگدلی واحد ما هرگز نمی میرد، شاعر و شعر را بیدار دیدم(یاتمامیش=نخوابیده– بیدار)
نمونه ای از شعرهای واحد: ای گول، سنی آخر، بیلیرم اویره دن اولدو سالدین منی هیجرانه، بو بیلمم، نه دن اولدو؟ دوزدوم نه قده ر زحمته، هر نازینی چکدیم کونلوم غمی - عشقینله اسیرئ - محن اولدو سن بویله وفاسیزدا دئییل دین، بیلیرم من ظنیمجه، سنی بو ایشه تحریک ائدن اولدو رسوایئ- جاهان ائیله دین آخر منی، گئتدین ایندی منه بیگانه گلیب طعنه زن اولدو بیر واخت پیشیمان اولاجاقسان بو عمل دن سندن بو ایشین، بلکه حسابین چکه ن اولدو گزدین، گوزلیم، غیرایله، من دردینی چکدیم گلدی نه بلا باشیما، بو غصه دن اولدو واحید او گولون وصلینه بیگانه یئتیشدی دردین چکه ن عالمده بیر آنجاق حسن اولدو
موسیقی نشئه سی مین سوگیلی جانانه دگر اثر ناله نی عارف ایچون جانه دگر موسیقی اهلینه انصاف ایله قیمت قویماق لحن داود ایله مین تخت سلیمانه دگر بیخبرلر نه بیلیر لهجه خواننده نه دیر اهل حال اولسا، بو سؤز قدرده میلیانه دگر پرده غم داغیلیر تاره دگنده مضراب طره دلبره هردم نئجه کی شانه دگر موسیقیله اولار هر خسته یه عالمده علاج بو طبابت نئچه مین چاره لقمانه دگر بیزه بو علم حرام اولموش ایدی کئچمیشده یعنی شیطان ایشی دیر، رخنه سی ایمانه دگر یاشاشین قرمزی شهرتلی وطن قانونی بوسخاوت نئچه مین حاتم دورانه دگر قیلدی هر یئرده بنا موسیقی مکتب لرینی نغمه نین فایده سی ایندی هر انسانه دگر خلقیمیز موسیقی علمین اوخویور مین لر جه ئولکه میزچون بو شرف مهر درخشانه دگر موسیقیله منی دفن ایله سه لر واحد اگر قبریمین تورپاغی مین روضه رضوانه دگر
سالدی هیجران اودونا اول بت مه پاره منی ائیله دی زولفوتک هیجرینده گونو قاره منی درد طغیانیمه بیجا یئره زحمت چکمه تاری شاهددی طبیب اؤلدورو بو یاره منی قیلدی کونلوم قوشونو حلقه زولفونده اسیر وار خیالی چکه منصور کیمی داره منی سرکویوندا وطن قیلمیش ایدیم دیلدارین اوزدو وصلیندن الیم ائیله دی آواره منی من تک عالمده غم و درده گرفتار اولسون کیم کی حسرت قویوب اول مهوش دلداره منی سن بو حسنیله زلیخای جهانسان ای مه نولا عشقین چکه یوسف کیمی بازاره منی واحدا زولف نیگاریم اینجه لدی تنیم کیم گؤرو بنزه دیر اول زولفده بیر تاره منی
منبع: به نقل از وبلاگ azarsas.blogfa.com با اندکی ویرایش و خلاصه گویی پنج شنبه 19 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 16:14 :: نويسنده : داوود بدرزاده
استاد محمد تقی جعفری سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 9:38 :: نويسنده : داوود بدرزاده
اقرخان (1335 ق/ 1917 م) ملقب به «سالار ملی» از رهبران برجسته انقلاب مشروطه و يار و همرزم ستارخان . منبع- سایت نامداران ومشاهیر ایران سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 9:34 :: نويسنده : داوود بدرزاده
ستارخان سردار ملي (1284-1332ق) فرزند حاج حسن قراجه داغي در منطقه قراجه داغ (ارسباران) در 32 كيلومتري مهاباد به دنيا آمد. سوابق زندگي او در دوران كودكي و نوجواني تا درگيريهاي جنبش مشروطه چندان معلوم نيست. از اطلاعات جسته و گريختهاي كه از وي به دست آمده، درمييابيم كه او با پدر خود در روستاهاي اطراف ارسباران به شغل پارچهفروشي مشغول بوده است. ادامه مطلب ... سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 9:26 :: نويسنده : داوود بدرزاده
رحمان دادمان در سال 1335 در یکی از روستاهای شهرستان گرمی از توابع استان اردبیل دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را در همان شهر و تحصیلات متوسطه را در رشته ریاضی در دبیرستان هدف تهران به انجام رساند. وی در سال 1353 وارد دانشگاه تهران شد و در سال 1365 در رشته مهندسی عمران از این دانشگاه در مقطع كارشناسی ارشد فارغالتحصیل شد. پیش از انقلاب فعالان جنبش اسلامی در انجمنهای اسلامی دانشگاه تهران بود و نقش بسیار گستردهای در قیام مردم تبریز علیه رژیم شاه داشت. وی پس از پیروزی انقلاب هم به همراهی دانشجویان مسلمان و پیرو خط امام (ره) در تسخیر لانه جاسوسی و برپایی انقلاب دوم نقش فعالی ایفا نمود. پس از حمله نظامیان آمریكا به طبس، وی همراه عدهای از گروگانهای آمریكایی عازم شهر تبریز شد. سپس به پیشنهاد حضرت آیت الله مدنی به فرماندهی سپاه آذربایجان شرقی منصوب گردید. با شروع جنگ تحمیلی مشاركت فعالی در همه عرصههای دفاع مقدس داشت، سپس تا پایان جنگ در سمتهای مسئول ستاد عملیاتی سپاه پاسداران، جانشین معاونت كل لجستیك و تداركات سپاه و قائممقام عضو هئیت امنای جهاد سازندگی و معاون آموزش جهاد به خدمت پرداخت با فرمان حضرت امام(ره) مبنی بر الحاق شیلات ج.ا. به وزارت جهاد به عنوان اولین مدیرعامل شركت شیلات ج.ا. منصوب گردید. با رحلت حضرت امام (ره) همانند بسیاری از دوستان و همرزمان خویش به ستاد برگزاری مراسمهای ارتحال امام (ره) پیوست و به صورت شبانهروزی به كار و تلاش پرداخت تا شاید به این طریق بتواند ذرهای از درد جانكاه خویش را در غم از دست دادن آن پیر فرزانه التیام بخشد. پس از ارتحال امام(ره) در راستای عمل كردن به وصیتنامه امام خمینی(ره) مبنی بر تحصیل جوانان حزباللهی و حضور آنها در فضای دانشگاهها مشغول ادامه تحصیل شد. دكتر دادمان سپس برای تحصیل در رشته دكترای راه و ساختمان به انگلستان رفته و موفق به دریافت درجه دكترا از دانشگاه منچستر این كشور گردید. ایشان طی سالهای گذشته در سمتهای مختلفی به انجام وظیفه در نظام مقدس جمهوری اسلامی پرداخته است از جمله در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پستهای فرمانده سپاه آذربایجان شرقی، مسئول ستاد عملیاتی سپاه، معاون هماهنگ كننده واحد تداركات كل سپاه و جانشین معاون لجستیكی در وزارت سپاه ، در وزارت جهاد سازندگی در پستهای مسئول واحد آموزش جهاد، قائم مقامی و عضویت درشورای مركزی و مسئول هماهنگی واحدها و كمیتههای جهاد و همچنین مدتی نیز به عنوان مدیرعامل شركت شیلات جمهوری اسلامی ایران در این وزارتخانه فعالیت كرده است ادامه مطلب ... سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 9:22 :: نويسنده : داوود بدرزاده
ولد و کودکی در آذر سال 1334 در شهرستان ارومیه چشم به جهان گشود . در سنین کودکی مادرش را از دست داد و دوران دبستان و سیکل و اول دبیرستان را در کارخانه قند ارومیه و بقیه تحصیلاتش را در دبیرستان فردوسی ارومیه به پایان رساند. بعلت شهادت برادر بزرگش علی که بدست رژیم خونخوار شاهنشاهی انجام شده بود با مسائل سیاسی و فساد دستگاه آشنا شد . بعد از پایان دوران خدمت سربازی در شهر تبریز با برادرش مهدی فعالیت موثر خود را علیه رژیم آغاز کرد و خود سازی و تزکیه نفس شهید نیز بیشتر از این دوران به بعد بوده است. تحصیلات در سال 1355 ظاهراُ بعنوان تحصیل به خارج از کشور سفر میکند ، ابتداء به ترکیه و از ترکیه جهت گذراندن دوره چریکی عازم سوریه میشود و بعد به آلمان رفته و در دانشگاه اسم نویسی کرده و فقط یک هفته در کلاس درس حاضر می شود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی با هجرت امام«مد ظله العالی»به پاریس عازم پاریس می شود و از آنجا هم جهت آوردن اسلحه به سوریه میرود و با پیروزی انقلاب اسلامی به ایران مراجعت، جهت پاسداری از دستاوردهای انقلاب اسلامی در مراکز نظامی مشغول فعالیت میشود و با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سال 57 به عضویت سپاه درآمده و به عنوان فرمانده عملیات با عناصر دستنشانده امپریالیسم شرق و غرب که در گروهکها و احزابی که بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب شروع به فعالیت کرده بودند به مبارزه میپردازد . ورود به بسیج و جنگ تحمیلی شهید با فرمان امام مبنی بر تشکیل ارتش بیست میلیونی مسئول تشکیل و سازماندهی بسیج ارومیه شد ودر این مورد نقش فعالانه و موثری ایفا نمود . همیشه از بسیجی ها و از قدرت الهی آنها سخن می گفت . با شروع جنگ تحمیلی جهت مبارزه با بعثیون کافر به جبهه آبادان شتافت و دو ماه بعد مراجعت نمود . شرکت در عملیات های مختلف بعد از بازگشت مرتب از مزایای جنگ که بقول امام این جنگ یک نعمت است که فرزندان این مملکت را الهی کرده و آنها را از زندگی دنیایی به معنویت کشانده است . حمید برای مدتی از سوی جهاد سازندگی مسئولیت پاکسازی مناطق آزاد شده کردنشین در منطقه سرو را عهده دار گردید که در آن شرایط کمتر کسی میتوانست چنان مسئولیتی را بپذیرد . سپس بعنوان مسئول کمیته برنامه ریزی جهاد استان تعییین شد و چون در هر حال جنگ را مسئله اصلی میدانست و میاندیشید که در جبهه مفیدتر است حضور دائمیاش را در جبهه های نبرد با صدام متجاوز از عملیات فتحالمبین شروع نمود ، در عملیات بیتالمقدس فرمانده گردان تیپ نجف اشرف بود و با تلاشی که نمود نقش موثری در گشودن دژهای مستحکم صدامیان در ورود به خرمشهر را داشت و بالاخره با لشکر اسلام پیروزمندانه وارد خرمشهر شد و بعد از عملیات رمضان برای فعالیت دائمی در سپاه پاسدارن مصمم گردید . ادامه مطلب ... سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 9:18 :: نويسنده : داوود بدرزاده
مهدی باکری در سال 1333 شمسی در میاندوآب به دنیا آمد. با ورود به دانشگاه مرحلهی جدیدی از زندگی علمی و سیاسی او آغاز شد. در همان سالها به طور جدی پا در عرصهی مبارزات سیاسی و انقلابی گذاشت. مطالعهی کتاب ولایت فقیه امام خمینی نقش مهدی در شکلگیری شخصیت او بر جا گذاشت. سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 9:13 :: نويسنده : داوود بدرزاده
سید محمدحسین بهجت تبریزی تخلص به شهریار (پیش از آن بهجت) شاعر ایرانی اهل آذربایجان بود که به زبانهای فارسی و ترکی آذربایجانی شعر سرودهاست. وی در تبریز بهدنیا آمد و بنا به وصیتش در مقبرةالشعرای همین شهر به خاک سپرده شد. در ایران روز درگذشت این شاعر معاصر را «روز شعر و ادب فارسی» نامگذاری کردهاند. مهمترین اثر شهریار منظومهٔ حیدربابایه سلام (سلام به حیدربابا) است که از شاهکارهای ادبیات ترکی آذربایجانی بهشمار میرود و شاعر در آن از اصالت و زیباییهای روستا یاد کردهاست. شهریار بهسال ۱۲۸۵ در شهر تبریز متولد شد. دوران کودکی را در روستای مادریاش -قیشقورشاق- و روستای پدریاش -خشگناب- در بخش تیکمهداش شهرستان بستانآباد در شرق استان آذربایجان شرقی سپری نمود. پدرش حاج میرآقا خشگنابی نام داشت که در تبریز وکیل بود. پس از پایان سیکل اول متوسطه در تبریز، در سال ۱۳۰۰ برای ادامهٔ تحصیل از تبریز عازم تهران شد و در مدرسهٔ دارالفنون تا سال ۱۳۰۳ و پس از آن در رشتهٔ پزشکی ادامهٔ تحصیل داد. حدود شش ماه پیش از گرفتن مدرک دکتری بهعلت شکست عشقی و ناراحتی خیال و پیشآمدهای دیگر ترک تحصیل کرد. پس از سفری چهارساله به خراسان برای کار در ادارهٔ ثبت اسناد مشهد و نیشابور، شهریار به تهران بازگشت. در سال ۱۳۱۳ که شهریار در خراسان بود، پدرش حاج میرآقا خشگنابی درگذشت. او بهسال ۱۳۱۵ در بانک کشاورزی استخدام و پس از مدتی به تبریز منتقل شد. دانشگاه تبریز شهریار را یکی از پاسداران شعر و ادب میهن خواند و عنوان دکترای افتخاری دانشکدهٔ ادبیات تبریز را نیز به وی اعطا نمود. در سالهای ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۰ اثر مشهور خود -حیدربابایه سلام- را میسراید. گفته میشود که منظومهٔ حیدربابا به ۹۰ درصد از زبانهای اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ترجمه و منتشر شدهاست. در تیر ۱۳۳۱ مادرش درمیگذرد. در مرداد ۱۳۳۲ به تبریز آمده و با یکی از بستگان خود بهنام «عزیزه عمیدخالقی» ازدواج میکند که حاصل این ازدواج سه فرزند -دو دختر به نامهای شهرزاد و مریم و یک پسر به نام هادی- میشود. ادامه مطلب ... سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 9:10 :: نويسنده : داوود بدرزاده
میرحسین موسوی از برخاستگان خامنه در سال 1320 است. کاسب زاده آذری سالهای پرافتخاری را پیش و پس از انقلاب در کارنامه کاری خود به ثبت رسانده است. سالهایی که از عالم هنر به سیاست آمد و از سیاست به هنر بازگشت.میرحسین موسوی، اگر چه فوق لیسانس معماری دارد اما بیش از انکه در عرصه معماری شناخته شده باشد، چهره ای سیاسی است. هرچند او به عنوان آخرین نخست وزیر نظام جمهوری اسلامی ایران (پس از مهدی بازرگان، محمدعلی رجایی، محمدجواد باهنر و محمدرضا مهدوی کنی) پس از اتمام دوره خدمتش در این منصب، عطای سیاست را به لقایش بخشید و به عالم هنر بازگشت. او که مدرکش را در بهار سال 48 از دانشگاه ملی (شهید بهشتی) در رشته معماری و شهرسازی اخذ کرد، طرح اداره مرکزی آب و فاضلاب اصفهان را در سال 1348 نوشت و تا سال 50 آن را اجرا کرد. سپس طرح مجموعه کانون توحید را در سال 1350 اجرایی کرد تا آثاری ماندگار در معماری سیاسی ایران برجای گذارد. چرا که کانون توحید چه پیش از انقلاب و چه پس از ان مرکز تجمع سیاسیون منتقد بوده و هست. چه ان زمان که مطهری در آنجا سخنرانی می کرد و چه در سالهای اخیر. از آثار معماری مهندس معمار در سالهای پس از انقلاب نیز می توان به طراحی ساختمان مزار شهدای هفت تیر، طرح مرکز مطالعات، طرح دانشگاه شاهد، طرح تکیه شهدای اصفهان، طرح بنای یادبود شهید خرازی، طرح مجموعه فرهنگی تجاری بینالحرمین شیراز و طراحی سایت دانشگاه علامه طباطبایی در سالهای دهه دوم انقلاب اشاره کرد. موسوی در دهه های بعد از فعالیت خود کاست تا جایی که ساخت مسجد سلمان فارسی نهاد ریاست جمهوری در سال 1376 تنها نماد فعالیت او در سالهای اخیر است. البته میرحسین در طول این سالها بیشتر به نقاشی روی آورد و چندین نمایشگاه نقاشی انفرادی و جمعی را برپا نمود. 2فرزند نتیجه زندگی مشترک میرحسین موسوی با زهرا رهنورد است. مسئولیتهای اجرایی : 2-عضو شورای مرکز ی حزب جمهوری اسلامی 1361-1357 3- رییس دفتر سیاسی حزب جمهوری اسلامی 1360-1358 4- قائم مقام دبیرکل حزب جمهوری اسلامی 1360-1358 5- سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی 1360-1358 6- وزیر امور خارجه 1361-1360 7- نخست وزیر 1368-1360 8- رییس ستاد انقلاب فرهنگی 1360 9- رییس شورای اقتصاد 1368-1360 10- رییس بنیاد مستضعفان 1368-1360 11- رییس ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح 12- عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام ادامه دارد-1368 13- عضو شورایعالی انقلاب فرهنگی ادامه دارد-1375 14- مشاور سیاسی رییس جمهور 1376-1368 15- مشاور عالی رییس جمهور 1384-1376 16- رییس شورای هنر - ادامه دارد-1378 17- رییس فرهنگستان هنر - ادامه دارد-1378 فعالیت های دانشگاهی: 1-مقایسة آرای سیدقطب و دکتر شریعتی استاد راهنما-کارشناسی ارشد 2- مقایسة آرای امام خمینی(ره) و آیتا... نائینی استاد راهنما-کارشناسی ارشد 3-استراتژی امنیت ملی استـاد مشاور-دوره دکتـری 4-کاریزما در مدیریت استـاد مشاور-دوره دکتـری 5-چالشهای مردمسالاری در ایران استاد راهنما-کارشناسی ارشد 6-نفت و سیاست خارجی در دوران پهلوی2 استاد راهنما-کارشناسی ارشد 7-نفت و سیاست خارجی در دهه اول انقلاب استـاد راهنما-دورة دکتـری 8- چرایی به قدرت رسیدن دولت مطلقه نوگرا در ایران استـاد راهنما-دورة دکتـری 9- امنیت ایران در عصر جهانی شدن،چالشها و سیاستها استـاد مشاور-دورة دکتـری 10- توسعة مرکز شهر اردبیل استاد راهنما-کارشناسی ارشد 11- طرح دانشگاه هنر اسلامی تبریز استاد راهنما-کارشناسیارشد 12- دولت رانتیر و جامعه مدنی در ایران (1376-1357) استاد راهنما-کارشناسیارشد 13-تأثیر ایدئولوژی سیاسی بر رفتار سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و آفریقای جنوبی استـاد مشـاور-دورة دکتـری 14- الگوی مدیریت تکنوکراتیک و تأثیر آن بر موقعیت طبقة متوسط جدید ایران استاد مشاور- کارشناسی ارشد 15- بستـرهای همکـاری و رقابـت روسـیه و ایالات متحده در آسیای مرکزی استاد راهنما-کارشناسی ارشد کتاب ها و تالیفات:
سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 9:8 :: نويسنده : داوود بدرزاده
شرحی کوتاه بر زندگی مرحوم مقدس اردبیلی شيخ جليل، عالم رباني احمد بن محمد اردبيلي مشهور به مقدس اردبيلي از مادري سيده و از پدري روحاني در روستايي به نام(نيار) از توابع شهر اردبيل ديده به جهان گشود و در دامان خانواده ي پاک و متدين پرورش يافت. ازدواح والدين مقدس اردبيلي شخصي کنار جوي آبي نشسته بود ، ديد سيبي بر روي آب مي آيد دست برد و سيب را برداشت و خورد . بعد از خوردن سيب به فکر افتاد که اين سيبي که خوردم از کجا بود ؟ از کدام باغ بود ؟ رفت تا به باغي که سيب از آن باغ بود ، رسيد . وقتي صاحب باغ را پيدا کرد از او سئوال کرد : من سيبي از روي آب برداشتم و خوردم و بعد فهميدم که سيب از باغ شما بوده است . نزد شما آمده ام که مرا حلال کنيد يا آنکه قيمتش را بپردازم . صاحب باغ در جواب گفت : اين باغ فقط از من نيست ، ما چهار برادريم و من سهم خودم را به شما بخشيدم . گفت : بسيار خوب ، آن سه برادر کجا هستند ، جواب داد : دو تا ديگر از برادرانم در ايران هستند و يکي در خارج از ايران نزد آن دو برادر رفت و حلاليت طلبيد و سپس بار سفر بست و به خارج از ايران رفت ( گويا برادر ديگر در شوروي بوده است ) و خود را به در خانه ي آن برادر رسانيد و قصه را بيان کرد . آن برادر چهارم تعجب کرد که اين فرد کيست که براي يک چهارم سيب اين همه راه را طي کرده و به اينجا آمده تا حلاليت بطلبد . گفت : من سهم خودم را به شما بخشيدم ولي به يک شرط . و آن شرط اين است : دختري دارم از چشم ، کور و از زبان ، لال و از گوش ، کر است اگر قبول کني با او ازدواج کني حلالت مي کنم و الا نه جوان قدري تامل کرد و پذيرفت وقتي مراسم عقد تمام شد و داخل حجله رفتند ، عروس را حوريه اي از حوران بهشتي ديد . از حجله بيرون آمد و به پدر دختر گفت : شما گفتيد دخترتان کور و کر و لال است . گفت : آري ، من دروغ نگفتم ، گفتم : کور است چون تا به حال چشمش به نامحرم نيفتاده ، و اينکه گفتم : کر است ، گوش او صداي نامحرم و صداي ساز و آواز و غنا نشنيده ، و گفتم : لال است ، زبانش به دروغ و غيبت و ناسزا و تکلم با نامحرم باز نشده است . مدتها از درگاه حضرت حق درخواست مي کردم که خدايا داماد خوبي که هم کفو اين دختر باشد به من مرحمت کن . خدا دعاي مرا مستجاب کرد و دامادي متقي چون تو که اين همه مسافت راه را پيمودي ، براي اين که يک چهارم سيبي را که خوردي حلال باشد نصيبم کرد از اين ازدواج خداوند فرزندي صالح و بي نظير ، عالمي رباني افقه الفقهاء زمان شيخ احمد مقدس اردبيلي را عنايت فرمود يكي از كساني كه خدمت حضرت امام زمان ارواحنافداه شرفياب شده مقدس اردبيلي (ره) است.يكي از شاگردان خاص مقدس اردبيلي ميگويد: يكي از شبها در صحن مطهر امير مؤمنان علي عليه السّلام در حالي كه شب از نيمه گذشته بود، خسته از مطالعات علمي قدم ميزدم. ناگهان در آن فضاي نوراني، شيخ جليل القدري را ديدم كه به سوي حرم حضرت اميرالمؤمنين روان است. در حالي كه تمام درهاي حرم مطهر قفل بود.با كنجكاوي او را تعقيب كردم. ديدم او چون به در حرم نزديك شد، قفلها باز و در حرم گشوده شد.او به هر دري كه دست مي گذاشت باز مي شد،تا اينكه با كمال وقار و سنگيني كنار حرم مطهر حضرت اميرمؤمنان ايستاد وسلام كرد ومن جواب سلام او را شنيدم، سپس با همان صاحب صدا شروع به صحبت كرد.هنوز از آن گفتگو چيزي نگذشته بود، كه آن مرد خارج شد.من نيز او را تعقيب كردم تا اينكه از شهر بيرون رفت و به سوي مسجد كوفه سرازير شد. من از روي كنجكاوي او را دنبال كردم تا به مسجد رسيد و داخل محراب شد،سپس با كسي به گفتگو نشست.سخنانش كه به اتمام رسيد از مسجد خارج وبه سوي شهر سرازيز شد.نزديك دروازه نجف كه رسيد تازه سپيده صبح دميده بود و خفتگان آرام آرام سر از بستر بر مي داشتند وآماده نيايش صبحگاهي مي شدند.ناگهان در طول راه عطسه اي به من دست داد كه نتوانستم جلوي آن را بگيرم. آن مرد متوجه من شد و برگشت، چون به چهره اش نگريستم ديدم استادم مقدس اردبيلي است.پس از سلام و اظهار ادب، به استادم عرض كردم كه من از لحظه ورود به حرم امير مؤمنان تاكنون همراه شما بودم،لطفاً بفرمائيد كه در حرم مطهر ودر محراب مسجد كوفه با چه كسي سخن مي گفتيد؟مقدس اردبيلي (ره) ابتدا از من قول گرفت كه اين راز را تا زماني كه ايشان در قيد حيات است فاش نكنم، سپس مقدس اردبيلي فرمود:فرزندم ؛ گاهي حل مسائل براي من دشوار مي شود و از حل آن عاجز مي شوم، خدمت علي بن ابيطالب شرفياب شده و جواب آن را مي گيرم امّا شب گذشته حضرت اميرمؤمنان عليه السّلام مرا به سوي حضرت صاحب الامر(عج) راهنمايي كرد و فرمود: مقدس اردبيلي فرزندم مهدي (عج) در مسجد كوفه است، نزد او برو و مسائلت را از او فراگير.من به امر آن حضرت داخلي مسجد كوفه شدم و از حضرت سؤال كردم. آثار و تالیفات مقدس اردبیلی 1- حاشیه به شرح تجرید قوشجی 2- حاشیه شرح مختصر الاصول عضدی 3- استنباس المعنویه به زبان عربی در علم کلام 4- اثبات واجب و اصول الدین به زبان فازسی 5- زبده البیان فی ایات احکام 6- رساله الخراجیه 7- کتاب حدیقه الشیعه دو شنبه 16 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 15:10 :: نويسنده : داوود بدرزاده
GÖR DÜNYANIN HARASIDIR یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 12:33 :: نويسنده : داوود بدرزاده
. 1Sənə bu mesajı deyil ürəyimi yollamaq istərdim, telefonu deyil əlimi tutmanı istərdim, mesaja deyil gözlərimə baxıb səni sevirəm deməni istərdim. 3. Dünyada bir çox insan var. Bəzisi duyğulu bəzisi duyğusuz, bəzisi qorxulu bəzisi qorxusuz. Bəzisi ağlayıb bəzisi gülür amma gözəlliklərə və xoşbəxtliyə layiq olan bir insan var o da indi mesajımı oxuyur. 4. I love your eyes cünki onlar very nice, bir anlıq look at me ondan sonra dont forget me, qəlbim tic tac for you because i love you! 5. Eşqim yatağın, sevgim yorğanın, ürəyim yastığın olsun şirin yuxular birdənəm. 6. Sənin üçün uzaqdan sevməyi, baxmadan görməyi, toxunmadan hiss etməyi, eşitmədən dinləməyi, göz yaşlarımla gülməyi və qovuşmaq üçün səbr etməyi öyrəndim ancaq sənsizliyi əsla! 7. I love your eyes cünki onlar very nice, bir anlıq look at me ondan sonra dont forget me, qəlbim tic tac for you because i love you! 8. Axtardığım nə varsa bil ki, səndə tapmışam. Səndən əvvəl yox idim səninlə var olmuşam. Səndədir bütün hicran, ümidlər. Məni məndə axtarma mən artıq sən olmuşam! 9. Çoxdur sənə sözlərim, ağlıma gəldikcə söyləyirəm, bu fani dünyada gülüm mən sənsiz neyləyim? 10. Yağışı sevirəm deyirsən yağış yağanda çətirini açırsan, günəşi sevirəm deyirsən günəş çıxanda pərdəni qapadırsan, küləyi sevirəm deyirsən əsəndə pəncərəni örtürsən və mən də bundan qorxuram! Çünki məni də Sevdiyini söyləyirsən! 11. Darıxdığın sənin üçün darıxırsa darıxmaq gözəldir. Dönəcəksə gözlədiyini gözləmək gözəldir. Sevirsə sevdiyin bax elə bu hər şeyə bərabərdir. 12. Sənə minlərcə gül vermək istərdim amma güllər solar, sənə ömrümü vermək istərdim amma bir gün öləcəyəm, sənə sadəcə sevgimi verirəm ki, o əbədiyyən yaşayacaq! 13. Məni oda at bədənim yansın, sadəcə qəlbimə dəymə, çünki onun içində sən varsan. 14. Dünyada hər şey özünə bir yoldaş axtarar, daşın qəlbi yoxdur amma onu da yosun sarar. 15. Sənin olan hər şeyi, hətta sənsizliyi belə səni xatırlatdığı üçün sevirəm! ادامه مطلب ... یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 9:27 :: نويسنده : داوود بدرزاده
على نظمى معروف به »نظمى تبریزى« یکى از غزلسرایان مشهور معاصر است. وى به سال 1306 شمسى درشهر تبریز دیده به جهان گشود. نظمى از 16سالگى شروع به سرودن شعر کرده و در محضر استادان بزرگى چون: ملک الشعراى بهار، محمد امین ادیب طوسى و در آخر مدت 9 سال در محضر استاد عباسقلى خان وقایعى که یکى از نوادر روزگار خود بود، تلمذ کرده است.این سراینده با این که اکنون 81 سال دارد ولى هنوز از سرودن شعر و تحقیق وتتبع دست برنداشته است وغزل هایش چنان شیرین ودل انگیز است که گویى: یک جوان 22 ساله سربرآستانه معشوق گذاشته وغزل مى سراید.استاد نظمى درسرودن شعر ازسبک وشیوه سعدى پیروى مى کند ودراین امر یکى ازشعراى موفق به شمار مى رود.از این شاعر بلند پایه کتابهایى به چاپ رسیده که از مشهورترین آنها دیوان غزلیات وتذکره الشعراى منظوم ومنثور »دویست سخنور« را مى توان نام برد.استاد نظمى درانواع شعر طبع آزمایى کرده ودر سرودن غزل شهرت به سزائى دارد. شعر در توصیف ایران از اشعار بیاد ماندى وجاودان استاد محسوب مى شود: درتوصیف ایرانایران من اى دیار هوشنگاى مهرکمال وفرّوفرهنگآنى تو که عزت تو داده ستبرچهره روزگار مارنگآنى تو که برخى از سلاطین تسلیم توکرد تاج واورنگنسوان تو مظهر وقارندمردان توشیر آهنین چنگدشمن زصلابت تودیده ستآنها که ندید شیشه از سنگبدخواه تورا همیشه بوده ستمیدان فراخ آرزو تنگگاهى زتوهرکه دور باشددورم من ازاوهزار فرسنگهرکس که نگشت دوستدارتاز دوستى اش بود مرا ننگدامان توهست تا به چنگمبردامن کس نمى زنم چنگباشد که رخ توسیر بینمزآئینه دل زدوده ام زنگگرنیک بدیدم ازتو ور بدپیشانى من ندید آژنگ»نظمى«مشتى زخاک پاکتنفروخت به گوهرى گران سنگهرنغمه که مى زنند اغیاردرگوش من است خارج آهنگایرانى ام وفداى ایران
ادامه مطلب ... یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 9:15 :: نويسنده : داوود بدرزاده
سیدعمادالدین نسیمی، شاعر و متفکّر حروفیه در قرن هفتم هجری بود. وی به ترکی و فارسی و عربی شعر سرودهاست. ولی دیوان عربی او در طول زمان مفقود شده است. سازمان بینالملی یونسکو به خاطر کوششهای وی در اشعار انسانی و صلح جهانی در سال ۱۹۷۳ این سال را سال نسیمی اعلام کرد.
دیوان نسیمی حاوی قالبهای متنوع شعری از قبیل غزل، قصیده، رباعی اکثرا به زبان ترکی است. به علت تأثیری که طریقت حروفی به دیگر عقاید عرفانی داشته، بسیاری از شعرهای بکتاشی و علوی به نسیمی نسبت داده شده است. نمونهای از شعر نسیمی بیت زیر است: منده سیغار ایکی جهان من بو جهانه سیغمارام
بیت بالا نمونه بارزی از سبک عرفانی نسیمی و عقاید حروفیه است. در این بیت شاعر به دنیای مادی و متقابل آن یعنی جهان معنوی اشاره میکند و اینکه انسان حاصل از اتحاد این دو جهان است. بنابر این انسان از لحاظ روحانی از همان عنصر روحانی پروردگار خویش مایه دارد. لغت لامکان در اصطلاح عرفا معنی خدای را دارد. بنا به اعتقادات نسیمی هرچند انسان قادر به درک پروردگار نیست ولی بایستی در شناخت او کوشش نماید. او شناخت نسبی را از طریق خودشناسی ممکن میداند. در سال ۱۴۱۷ میلادی و در شهر شام بر سر پایبندی به عقایدش زنده زنده پوست بدنش کنده شده و سپس بدن مبارک این شاعر و فیلسوف آذربایجان تکه تکه شده تا درس عبرتی برای شاگردان و همفکرانش شود. زاهدین بیر بارماغین کسسن دونر حق دن کئچر
ادامه مطلب ... یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 9:5 :: نويسنده : داوود بدرزاده
محمد فضولی (به ترکی آذربایجانی: Məhəmməd Füzuli) یا ملا محمد بن سلیمان بغدادی[۵](۱۴۸۳-۱۵۵۶) شاعر و ادیب ترک است.[۶]او را «بزرگترین شاعر ترکی آذربایجانی در سدهٔ دهم» میدانند.[۱]پدر وی ساکن حله در عراق امروزی بود و محمد فضولی در آنجا بهدنیا آمد و در بغداد پرورش یافت از این روی، سه زبان ترکی، فارسی و عربی را به خوبی میدانست و به هر سه زبان شعر سرودهاست. او را یکی از پایهگذاران سبک هندی میدانند.[۷]
ترجمه فارسی
ادامه مطلب ... شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 17:33 :: نويسنده : داوود بدرزاده
کلامی زنجانی ای کشتگان راه خدا یادتان به خیر شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 17:16 :: نويسنده : داوود بدرزاده
مردی که به تنهایی یک ملت بود ادامه مطلب ... جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 11:31 :: نويسنده : داوود بدرزاده
«نر» و «ماده»//ماد به اشكال فوق در زبان فارسي وارد گشتهاند]. در بعضي از موارد به اوّل اين كلمات پروتئز «پ» علاوه ميشود مثال: «پياله»، «پيام» و.. لازم به ذكر است در بعضي از موارد حرف «ي» كلمات تركي با حروف«چ» و «ج» عوض ميشوند. مثال: يلقه به شكل جلقه// جليقه، «يرمه» به شكل «چرم»، «يادو» به شكل «جادو»، يده (سنگ مشهور) به شكل «جده» و .....
19ـ كلمات و افعالي كه در ساختار آنها حروف «ق» و «ز» باشد تركي ميباشند: قاز، قوزك، قوزه، قزوين، قوز (اين واژه به شكل گوژ در زبان فارسي وارد شده است).
20ـ كلماتي كه در ساخترشان حروف «ت»، «پ» باشد تركي هستند. مثال: تپش، تپيدن، تپه، توپال
21- كلماتي كه در ساختارشان حروف «چ»، «پ» باشد منشأ تركي دارند. مثال: چاپار، چپاول، چپر، چاپ و....
22ـ كلماتي كه در ساختارشان حروف «چ» و «غ»// «ج» و «غ» باشد منشأ تركي دارند. مثال: بوغچا//بقچه، غنچه، چاغ، چوغول//چغلي، جيغ،
[لازم به ذكر است كه سيزده مورد اين علامات دستاورد مطالعه و تحقيق زبانشناس آذربايجاني «پروفسور حسن زرينه زاده» استاد زبان فارسي دانشگاه دولتي باكو بوده و مابقي علامات متعلّق به نگارنده مياشد].
نا گفته نماند كه بسياري از اسامي گياهان و حيوانات و اسامي جغرافيايي از طريق ترجمه و گرتهبرداري از زبان تركي در خزينهي لغت فارسي وارد شدهاند. براي مثال واژههاي مركّب «دوهقوشي»، «سيغير ديلي»، پيشيك اوْتو» به اشكال «شترمرغ»، «گاو زبان»، «علف گربه» و به طريق ترجمه از زبان تركي وارد زبان فارسي شدهاند. تمام كوْروْنيمها [اسامي و اعلام جغرافيايي كه در ساختار آنها رنگ بكار رفتهاست] رايج در زبان فارسي تماماً به طريق ترجمه و گرتهبرداري از زبان تركي وارد زبان فارسي شدهاند. واژههاي مركّب «سياهگوش»، «سيهرود»، «سيهچشمه»، «مسجد كبود»، «درياي سياه»، «درياي سرخ» ترجمههاي لفظ به لفظ و نادرست از واژههاي تركي «قاراقولاق»، «قاراچاي»، «قارابولاق»، «گؤيمچيد»، «قارادنيز»، «قيزيلدنيز» ميباشند. [متعصّبين پان ايرانيسيت هنوز درك نكردهاند كه اسامي خاصّ ترجمه نميشوند. و اين نوع ترجمهها و گرتهبرداريها تماماً غلط ميباشند. چون رنگهاي قارا، گؤي، قيزيل، در اسامي مركّب فوق معني بزرگي، عظمت، شدّت را به موصوفهاي خود ميدهند].
استاد ملك شعراء بهار در باره تأثير زبان عربي و تركي در ساختار زبان فارسي ميگويد:
گرچه عرب زد چو حرامي به ما
داد ولــــــــــي دين گرامي به مـا
نصف زبان را عرب از ياد بــرد
نصف دگر لهجه به تركان سپرد.
*****
بعد از زبان عربي، زباني كه بيشترين تأثير را در زباني فارسي گذاشته است. زبان تركي است، اين تأثير هم از لحاظ فونتيكي و هم از لحاظ لغوي بوده است.
*****
طبق آمار اداره ثبت احوال ايران 45 ./. اسامي ايراني منشأ عربي دارند. [البّته بيشتراين اسامي منشأ، عبري، آرامي، سورياني و.. دارند امّا عربي محسوب شدهاند.]
*****
زبان فارسي تا بحال هيچ الفبائي نداشته است. مولف «فرهنگ نظام» ميگويد: ايرانيان از حيث خطّ مايه افتخار ي ندارند. خطّ و الفباي ميخي را به واسطه بابليها از سومريها اخذ كردهاند. خطّ اوستائي را توسط كاتبان سرياني اوستا از عاشور//آشور و الفباي كنوني را از عربي به عاريت گرفتهاند. اعدادي كه امروزه در ايران رايج است. اعداد «هندي» است. (مقدمه. جلد يك)....
ب
پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 14:2 :: نويسنده : داوود بدرزاده
گوشه اي از برتري هاي زبان توركي :
(تورك ديلينين اوستونليكله ري:)
1 - : فعل واجب الاداء درزبان توركي
فعل واجب الاداء در فارسي و عربي وجود ندارد و بايد حتما از كلماتي همچون " بايد " و " المفروض " و مانند آن استفاده كرد. به اين فعل در توركي " گركليليك كيپي " گفته مي شود:
يتيشمليييك: بايد خودمان را برسانيم.
يئمه ليسن: بايد بخوري
2 - : فعل شرط درزبان تركي: فعل شرط در فارسي و حتي در عربي وجود ندارد. برعكس فعلهاي شرط توركي كه از كاربردي ترين افعال است و ترك زبان را از استخدام حروف شرط بي نياز مي كند:
گلسه: اگر بيايد
ده سه: اگر بگويد
ايچسه: اگر بنوشد
3- : فعل تمني در زبان توركي
فعل تمني ( اي كاش ...) در فارسي و حتي در عربي وجود ندارد. به اين فعل در توركي " ديلك" ويا "ايستك كيپي " گفته مي شود:
اولايدي: اي كاش مي بود قيزيل گول اولمايايدي: اي كاش گل سرخ نبود
سولمايايدي: اي كاش زرد نمي شد
4 -: قدرت مشتق سازي از كلمه در زبان توركي
قدرت مشتق سازي ازخود كلمه در عربي و توركي بي نظير است درحاليكه در زبان فارسي بسيار كم و ضعيف ديده مي شود:
ايتي: تيز ايتيلتمك: تيز كردن
ايتيله شمك: تيز شدن
----------- دؤز: درست دؤزه لمك: درست شدن
دؤزه لتمك: درست كردن
دؤزمك: به نظم درآوردن
دؤزولمك: به نظم كشيده شدن
----------- ساري: زرد سارالماق: به رنگ زرد درآمدن
سارالتماق: به رنگ زرد درآوردن
----------- به زك: زينت به زه مك: زينت كردن
به زنمك: مزين شدن ادامه مطلب ... دو شنبه 9 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 15:45 :: نويسنده : داوود بدرزاده
كلاسيك عرب ديلينين اَن مؤحتشم ديل آبيدهسي ساييلان قرآن اؤز لئكسيكاسي باخيميندان چوخ زنگين و رنگارنگدير. قرآندا عرب سؤزلري ايله ياناشي، بير چوخ فارس، آرامي، يهودي (عبراني)، يونان سؤزلري ده ايشلهديلميشدير. بونو گؤزل باشا دوشن اورتا عصر عرب قراماتيك و لئكسيكولوقلاري قرآنين ديليندن بحث ائدركن اوردادا منشأ اعتباريله غير عرب سؤزلرينين ايشلندييني گؤسترميش فارس سؤزلري: جناح، زنجبيل، مداد، كافور، سجيل، تنور، درهم؛ يونان سؤزلري: ابليس، قيستاس؛ يهودي (عبراني) سؤزلر: يم، آمين، ربانيّون؛ قبطي سؤزو: حيطه و الي آخر، لاكين عيني زاماندا همين سؤزلرين آرتيق چوخدان عربلشدييني ده (معربون) قئيد ائتميشلر. (1) ادامه مطلب ... دو شنبه 9 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 15:42 :: نويسنده : داوود بدرزاده
كلمات متشابه : كلماتي هستند كه در تلفظ و نوشتن يكي هستند اما معني متفاوت دارند . ادامه مطلب ... دو شنبه 9 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 15:34 :: نويسنده : داوود بدرزاده
فعل دن اسم دوزلدن اك لر: دو شنبه 9 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 15:27 :: نويسنده : داوود بدرزاده
زبانهاي زنده دنيا كلماتي را از يكديگر يه عاريت مي گيرند و اين يك واقعييتي است اجتناب ناپذير بطور نمونه تعداد كلماتي كه از ديگر زبانها به زبان فارسي وارد شده است بسيار زياد مي باشد، زبان مادري ما هم كلماتي از زبان هاي ديگر پذيرفته است و در عين حال كلمات زيادي از زبان مادريمان در ديگر زبانها مورد استفاده قرار مي گيرد ما بايد توجه داشته باشيم كه ورود بيش از حد كلمات ديگر زبانها مي تواند ما را به وضعيتي دچار كند كه امروزه فارسي به آن دچار شده است و از طرفي بايد بدانيم كلماتي هم از ديگر زبانها به زبانمان وارد شده دچار تغييراتي شده اند و طبق قانون هاي حاكم بر زبانمان آن كلمات را پذيرفته ايم. براي مثال محمود(məhmud) و جمال(cəmal) كه در آنها قوانين حاكم بر زبانمان رعايت نشده در هنگام ورود به زبانمان دچار تغييراتي مشوند و به (mahmud) و (camal) تغيير شكل مي يابد. ادامه مطلب ... دو شنبه 9 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 15:17 :: نويسنده : داوود بدرزاده
بوگون تكجه Ö (ؤ ) ، Ü ( و ^) حرفلرينى يازماغي تمرين ائله يين.
Ö {ؤ} مثل اؤزگه اؤردك اؤنم بؤيوك اؤلدو سؤندو گؤردو گؤز سؤز دؤز چؤز دؤنگه چؤندو بؤلگه اؤرتوك چؤرك
Ü {و^} مثل اوزمك سوزمك اورك سوزگئچ دوزلتمك بوزولمك پولوشوك شوشه مورگو گولمك گولوش گول
بيشترين اشتباهات نوشته ها در نوشتن اين حرف Ö ميباشد كه معمولاً به معناى مطلبتان لطمه ميزند مثلاً:
مينويسيد اؤلدو كه منظورتان "شد" است اما نوشته ايد "مُرد"
مي نويسيد هورورم كه منظورتان "مي بافم" است اما نوشته ايد "پارس ميكنم"
جاييكه بايد همزه بگذاريد نمي گذاريد و جاييكه نبايد بگذاريد مي گذاريد، ازاين به بعد به مطالب وبلاگهايتان نمره خواهم داد ( شوخى كردم ) نه اينكه فكر كنيد خودم را باسواد ميدانم ،نه! من فقط خودم را در برابر زبان توركى مديون ميدانم، وظيفۀ همۀ ما پاسدارىاز زبان مادرى است، لطفاً حمايت كنيد
درزبان توركي چهارنوع صداي" او" داريم: ادامه مطلب ... موضوعات
پیوندهای روزانه
پيوندها
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() |